ما انسانیم حق زندگی داریم چیزی که متعلق به ماست حقی که خدوند ما به ما داده، مگر این طور نیست که تمام ادیان سرچشمهٔ حیات و پشتیبان خود را از خدا میدانند پس چرا شیعه در ایران در کشور من حتی از گفتن نامه مسیح هم هراس دارد .جمهوری اسلامی در ایران چنان عرصه را بر فعالین مذهبی تنگ کرده که چارهای جز زیرزمینی شدن کلیساها و یا پا به فرار گذاشتن از ایران برای اینکه جان سالم به در ببرند باقی نگذاشته درد آورترینش این است که به آنها اتهام جاسوسی و مرتد یا به نوعی کافر بودن هم میخورد و همین دلایل کافی است برای اعدام زندانیهای عقیدتی ما، بدترین و رنج آورترین آن این است که افراد ایماندار به صورت اجباری و ناخواسته پا به فرار گذشته و ترک دیار کرده و در غربت با هزاران مشکل دیگر روبرو میشوند تنها به این دلیل که میخواهند با خدا طور دیگری ارتباط داشته باشند. کشیش ندرخانی یکی از نمونه های بارز است که سالها رنج و دردِ شکنجه و روزانه کابوس اعدام را متحمل گردید، نه ندرخانی بلکه هزاران انسان بیگناه هستند که به شیوه های مختلف مورد اذیت و آزار رژیم جمهوری اسلامی واقع می شوند.
قبرهای ناشناخته و مجهول الهویه، تصادفات ساختگی، زندانهای خارج از زیر مجموعه سازمان زندانها، و گمشدگان شیوه های رایج حذف افراد توسط جمهوری اسلامی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر