درباره من

۷ دی ۱۳۹۱

"بچه هاى منتظر اعدام"


"بچه هاى منتظر اعدام" عنوان مطلبى است که مترو پرخواننده ترين روزنامه سوئد روز ١١ نوامبر ٢٠٠٤ در بخش سراسرى اش منتشر کرده است. اين مطلبى است در مورد اعدام کودکان در ايران و در کشورهاى ديگر که در آن مصاحبه اى با فريده آرمان درج شده است. در صفحه اول روزنامه بخش جنوب به همراه عکسى بزرگ از فريده آرمان آمده: "فريده آرمان براى نجات ژيلا ايزدى، ١٤ ساله مبارزه مى کند. ژيلا به علت رابطه جنسى با برادرش به مجازات اعدام محکوم شده و اين مجازات، بعد از اعتراضات بين المللى به ٥٥ ضربه شلاق و زندان ابد تقليل پيدا کرد."   فريده آرمان مى گويد: "يک مقاله بزرگ بنويسيد با اين عنوان "به آنها کمک کنيد، زندگيشان در خطر است". فريده قسمتهائى از صحبتهاى ژيلا را که در آخرين ملاقاتش گفته بود را ترجمه ميکند: "من ميخواهم زندگى کنم، ميخواهم به مدرسه بروم، نميخواهم کسى مرا سرزنش کند، ميخواهم به خانه برگردم." کميته نجات جان ژيلا روز ٢٣ اکتبر او را ملاقات کرده است ژيلا با برادر ١٥ ساله اش رابطه جنسى داشته و از اين رابطه صاحب فرزندى شده اند، که در زندان مريوان در کردستان به دنيا آمده است. اين جرمى است که در ايران مجازاتش سنگسار است. امروز هيچ کسى نميداند بچه سه ماه آنها کجاست.  کمپين سازمان "کودکان مقدمند" و اعتراضات وسيع و توجه و فشار بين المللى اى که به مسئله ژيلا جلب شد، رژيم ايران را وادار به عقب نشينى کرد. حکم مرگ ژيلا به حبس ابد و ٥٥ ضربه شلاق تخفيف پيدا کرده است. برادرش هم محکوم به ١٠٠ ضربه شلاق شده است. براى فريده آرمان اين پيروزى نيست. او ميگويد "آنها عقب نشينى کرده اند ولى ما نميدانيم که اگر اعتراضات ادامه پيدا نکند آنها چه خواهند کرد. ما اين بار کوتاه نمى آئيم وتلاش خواهيم کرد تا ژيلا و برادرش و فرزندشان از ايران خارج شوند. حتى اگر ژيلا از مرگ در زندان نجات پيدا کند، از چشم خيلى ها محکوم به مرگ است. اگر من ميتوانستم با حمايت يک سازمان بين المللى به ايران سفر کنم، آنها را با خود از ايران خارج ميکردم و در صورت لزوم سرپرستى آنها را به عهده ميگرفتم." او عاطفه رجبى را به خاطر مى آورد. ١٥ آگوست امسال اين دختر نوجوان ١٦ ساله در شهر نکا در شمال ايران به دار آويخته شد. به دليل رابطه جنسى خارج از ازدواج. اين بار باندرول ها و طومارهاى امضا شده و فريادها به جائى نرسيد. مراجع دولتى ادعا کردند که عاطفه ٢٢ ساله بوده، عليرغم اينکه در شناسنامه اش ١٦ ساله بود٠ طبق قوانين شريعت کسى که رابطه جنسى خارج از ازدواج داشته باشد محکوم به اعدام است.

تعداد بيشترى هستند که بايد کمکشان کرد. فريده آرمان از روى ليستى ميخواند:"على م. مرتضى اف. ميلاد ب. و محمد فيضى، اينها نوجوانانى هستند که در انتظار اعدام بسر ميبرند. روز ديگرى فريده زنگ مى زند و کيسى جديد را به ليست اضافه مى کند. روزنامه هاى ايران خبر از وحيد ١٦ ساله ميدهند که خطر اعدام او را تهديد مى کند. او محکوم به قتل در شهر دماوند است. ايران کنوانسيون حقوق کودک سازمان ملل را امضا کرده است که طبق آن اعدام افراد زير ١٨ ممنوع است. ايران و برخى ديگر از کشورها تاکتيکى به خرج ميدهند که فرد را تا سن ١٨ سالگى در زندان نگه مى دارند و بعد حکم اعدام را در موردشان اجرا ميکنند. و اين وحشتناک است
"بچه هاى منتظر اعدام" عنوان مطلبى است که مترو پرخواننده ترين روزنامه سوئد روز ١١ نوامبر ٢٠٠٤ در بخش سراسرى اش منتشر کرده است. اين مطلبى است در مورد اعدام کودکان در ايران و در کشورهاى ديگر که در آن مصاحبه اى با فريده آرمان درج شده است. در صفحه اول روزنامه بخش جنوب به همراه عکسى بزرگ از فريده آرمان آمده: "فريده آرمان براى نجات ژيلا ايزدى، ١٤ ساله مبارزه مى کند. ژيلا به علت رابطه جنسى با برادرش به مجازات اعدام محکوم شده و اين مجازات، بعد از اعتراضات بين المللى به ٥٥ ضربه شلاق و زندان ابد تقليل پيدا کرد." فريده آرمان مى گويد: "يک مقاله بزرگ بنويسيد با اين عنوان "به آنها کمک کنيد، زندگيشان در خطر است". فريده قسمتهائى از صحبتهاى ژيلا را که در آخرين ملاقاتش گفته بود را ترجمه ميکند: "من ميخواهم زندگى کنم، ميخواهم به مدرسه بروم، نميخواهم کسى مرا سرزنش کند، ميخواهم به خانه برگردم." کميته نجات جان ژيلا روز ٢٣ اکتبر او را ملاقات کرده است ژيلا با برادر ١٥ ساله اش رابطه جنسى داشته و از اين رابطه صاحب فرزندى شده اند، که در زندان مريوان در کردستان به دنيا آمده است. اين جرمى است که در ايران مجازاتش سنگسار است. امروز هيچ کسى نميداند بچه سه ماه آنها کجاست. کمپين سازمان "کودکان مقدمند" و اعتراضات وسيع و توجه و فشار بين المللى اى که به مسئله ژيلا جلب شد، رژيم ايران را وادار به عقب نشينى کرد. حکم مرگ ژيلا به حبس ابد و ٥٥ ضربه شلاق تخفيف پيدا کرده است. برادرش هم محکوم به ١٠٠ ضربه شلاق شده است. براى فريده آرمان اين پيروزى نيست. او ميگويد "آنها عقب نشينى کرده اند ولى ما نميدانيم که اگر اعتراضات ادامه پيدا نکند آنها چه خواهند کرد. ما اين بار کوتاه نمى آئيم وتلاش خواهيم کرد تا ژيلا و برادرش و فرزندشان از ايران خارج شوند. حتى اگر ژيلا از مرگ در زندان نجات پيدا کند، از چشم خيلى ها محکوم به مرگ است. اگر من ميتوانستم با حمايت يک سازمان بين المللى به ايران سفر کنم، آنها را با خود از ايران خارج ميکردم و در صورت لزوم سرپرستى آنها را به عهده ميگرفتم." او عاطفه رجبى را به خاطر مى آورد. ١٥ آگوست امسال اين دختر نوجوان ١٦ ساله در شهر نکا در شمال ايران به دار آويخته شد. به دليل رابطه جنسى خارج از ازدواج. اين بار باندرول ها و طومارهاى امضا شده و فريادها به جائى نرسيد. مراجع دولتى ادعا کردند که عاطفه ٢٢ ساله بوده، عليرغم اينکه در شناسنامه اش ١٦ ساله بود٠ طبق قوانين شريعت کسى که رابطه جنسى خارج از ازدواج داشته باشد محکوم به اعدام است. فريده آرمان ميگويد:
 تعداد بيشترى هستند که بايد کمکشان کرد. فريده آرمان از روى ليستى ميخواند:"على م. مرتضى اف. ميلاد ب. و محمد فيضى، اينها نوجوانانى هستند که در انتظار اعدام بسر ميبرند. روز ديگرى فريده زنگ مى زند و کيسى جديد را به ليست اضافه مى کند. روزنامه هاى ايران خبر از وحيد ١٦ ساله ميدهند که خطر اعدام او را تهديد مى کند. او محکوم به قتل در شهر دماوند است. ايران کنوانسيون حقوق کودک سازمان ملل را امضا کرده است که طبق آن اعدام افراد زير ١٨ ممنوع است. ايران و برخى ديگر از کشورها تاکتيکى به خرج ميدهند که فرد را تا سن ١٨ سالگى در زندان نگه مى دارند و بعد حکم اعدام را در موردشان اجرا ميکنند. و اين وحشتناک است

زنان در ایران

در مذهب اسلام زن نيمه انسان بشمار مى ٓايد. در فرهنگ اسلامى زن مايه فساد است و باعث بخطر افتادن اعتبار مردان ميشود. بنابراين زن بايد در چهار ديوارى خانه محبوس بماند و حق دخالت در سرنوشت خود، جامعه وسياست را ندارد. هرگونه سرکشى از اين قوانين اسلامى با سرکوب و يا کشتار زنان همراه ميشود. عاطفه رجبى يکى از مليونها دختر و يا زن به تنگ آمده از رژيم قرون وسطايى جمهورى اسلامى بود. اعدام او مرگ يک نفر نبود بلکه مرگ آرزوها و خواسته هاى ميليونها زن و دختر در بند کشيده در ايران اسلامى است. خفه کردن صداى او ، خفه کردن صداى زنان براى مطالبه حداقل حقوق انسانى خويش است. در جمهورى اسلامى سنتهاى عقب مانده بشدت تقديس ميشود و اسلام سياسى ميرود تا لکه ننگى بر تاريخ بشريّت بجا بگذارد. در کشور ايران بر اساس قوانين اسلامى يک دختر ٩ ساه به بلوغ کامل رسيده و ميتواند ازدواج کند و بعد از کوچکترين لغزشى ميتوان او را به قتل رساند يا سنگسار کرد. تصور اعدام يک دختر ١٦ ساله در ملاء عام امرى غير ممکن بنظر ميرسد امّا در جمهورى اسلامى اين عمل غير انسلنى بخشى از قانون است . قربانيان اين قوانين ضد بشرى در درجه اول زنان و دختران ميباشند. زنان و دخترانى که حتئ از داشتن وکيل مدافع بر خوردار نمى شوند و صداى اعتراض و داد خواهى آنها را هيچ کس نمى شنود و اگر هم شنيده شود خيلى دير شده است و عاطفه رجبى يکى از هزاران نمونه ها بود. امّا ديرى نخواهد پاييد که صداى اعتراض نسل جوان ، نسلى که خواستار يک زندگى مدرن و دور از دست مذهب ميباشد به گوش مردم جهان خواهد رسيد. اين جنبشِ خسته از سنتهاى کهنه و بيزار از حکومتِ اسلامى بزودى مهر آزاديخواهى خود را بر صحنه سياستِ ايران خواهد کوبيد

نه اجازه پدر، نه اجازه دادگاه

 در خبرها آمده است که عده زيادى از دخترانى که به دلايلى پدر و مادرشان از همه جدا شده اند و اکنون اين دخترها به سن ازدواج رسيده اند و مى خواهند ازدواج کنند با مشکل روبرو مى شوند چون پدرشان اجازه نى دهد آنها ازدواج کنند. چرا اينطور است؟ چه دلايلى وجود دارد که پدرها نمى خواهند به دخترانشان اجازه ازدواج بدهند؟  دلايل زيادى مى تواند داشته باشد. خبرها مى گويند پدران بخاطر لجبازى با مادر اجازه نمى دهند دخترشان ازدواج کند. من واقعا نمى دانم اين دليل چند درصد اين موارد را توضيح مى دهد. ولى اتفاقى که دارد مى افتد اين است که طبق قوانين اسلامى وقتى پدر و مادر جدا ميشوند، سرپرستى فرزندان به پدر مى رسد. در خيلى از موارد مادر بعد از جدائى حتى حق ديدن فرزندانش را هم ندارد. اما در مواردى هم که فرزندان با مادر مى مانند و پيش او بزرگ ميشوند، مانند اين مورد مشخصى که شما به آن اشاره کرديد، قوانين اسلامى دست از سر آنها بر نمى دارند و وقتى دخترى به سن ازدواج مى رسد از آنجائى که بدون اجازه پدر نمى تواند ازدواج کند، دچار مشکل مى شود. مهم نيست سن او چقدر است، ممکن است سى سال هم سن داشته باشد. اما طبق قوانين اسلامى نمى تواند بدون اجازه پدر ازدواج کند و ظاهرا بعضى از پدرها هم به هر دليلى اجازه نمى دهند دخترشان با فرد مورد نظرش ازدواج کند، بعضى پدرها که اصلا نيستند و سالهاست ارتباطشان با فرزندشان قطع شده است و کسى نمى داند کجا هستند و بعضيها از فرد مورد نظر خوششان نمى آيد و ديگران هم بقول اخبارى که شما خوانديد لجبازى مى کنند. مهم نيست به چه دليلى اين مانع بوجود مى آيد. چيزى که غير انسانى است و بايد مورد اعتراض قرار گيرد اين حقيقت است که اين دختران حق تصميم گيرى براى آينده خود را ندارند. که زن نمى تواند بعنوان يک انسان حق انتخاب داشته باشد. تازه اين يک جنبه اين معضل است.  اما ظاهرا در اين موارد دختر مى تواند به دادگاه رفته و از دادگاه بخواهد به او اجازه ازدواج بدهد. آيا اين بنظر شما راه حل هست يا نه؟  يک لحظه دادگاههاى ايران را تصور کنيد و مشکلاتى را که يک دختر جوان بايد در کريدورهاى اين دادگاهها متحمل شود را در نظر بگيريد تا بتوانيد تصميم بگيريد آيا اين راه حل خوبى هست يا نه. حتى اگر دخترى شهامت کافى داشته باشد و بخواهد موضوع را به دادگاه بکشد هم بايد از هفت خوان رستم بگذرد تا به نتيجه برسد. بايد به دادگاه ثابت کند که حق با اوست، دادگاه بايد تحقيق کند و متقاعد شود که دلايلى که پدر براى مخالفت با ازدواج دخترش دارد درست نيست و الى آخر. از طرف ديگر محدوديتها و ملاحظات زياد فرهنگى و سنتى است که مانع مى شود اين پرونده ها به دادگاه برسد. فکرش را بکنيد، بسيارى از خانواده ها نمى خواهند بخاطر ازدواج پسرشان با چنين دخترانى کارشان از همان اول به دادگاه و دادگاه کارى کشيده شود. حتى اگر بعضى خانواده ها روشن و مدرن هم باشند سنتى فکر نکنند و مانعى در اينکار نبينند، خود سر و کله زدن با دادگاه و طى کردن اين پروسه مهر خود را خواهى نخواهى بر زندگى اين زوج خواهد گذاشت و آنها را از همان ابتدا دچار مشکل خواهد کرد. بعضى از دخترانى که در اين مورد با خبرنگاران مصاحبه کرده اند، مى گويند اين کار تحقير آميز است. مى گويند احساس مى کنند به آنها بى احترامى مى شود و به آنها اهانت مى شود که مجبورند براى چنين کارى به دادگاه بروند.  دقيقا همينطور است و اين ريشه در قوانين اسلامى دارد که زن را انسان بحساب نمى آورد و به او اجازه انتخاب براى زندگيش نمى دهد. وقتى مى گوئيم انسانى به سن بلوغ رسيده است يعنى يک فرد بالغ و عاقل است و مى تواند براى زندگى خودش تصميم بگيرد. طبق قوانين بين المللى يک فرد ١٨ ساله انسان بالغ محسوب مى شود و مى تواند ازدواج کند و يا براى آينده اش نقشه بريزد. اين انسان به کسى تعلق ندارد که لازم باشد به آن فرد مراجعه کند تا برايش تصميم بگيرد. و خوب مى توانيد تصور کنيد که زن جوان بيست و پنج يا سى ساله اى که بهش گفت مى شود نمى توانى بدون اجازه کس ديگرى ازدواج کنى و بايد يا پدرت اجازه بدهد يا بروى از دادگاه نامه بگيرى، چقدر تحقير ميشود. اين موضوع واقعا برخورنده و تحقير آميز است. زن را در موقعيتى پست و فرودست قرار مى دهد که هيچ دخالتى در سرنوشت خود ندارد.

دهانت را مى بويند تا مبادا چيزى خورده باشى!

ماه رمضان است و جمهورى اسلامى حاکم بر ايران بيش از پيش بندهاى سرکوبش را سفت کرده است تا مبادا خوردن و نوشيدن مردم پايه هاى نظامش را بلرزاند. نيروههاى سرکوب رژيم در خيابانها و کوچه پس کوچه هاى شهرها ولو هستند و اينبار چشمشان به دهان مردم و جوانان است. هر حرکت لبى را با دقت مى سنجند تا مبادا کسى مشغول ارتکاب جرم بزرگ اين ماه (خوردن) باشد، هر رهگذرى را مى بويند تا مبادا کسى تازه سيگارى کشيده باشد. دانشگاهها و ادارات دولتى بوفه هايشان را تعطيل کرده اند و مامورين مخصوصى براى پيدا کردن مجرمين در گوشه و کنار اين موسسات گمارده اند. روساى دانشگاهها کف به دهان آورده و داد مى زنند و تهديد مى کنند که هرکس روزه خوارى کند باکميته هاى انظباطى دانشگاهها سر و کار دارد، يعنى اينکه ممکن است اخراج شود و يا براى مدت چند ماه از تحصيل محروم گردد و حتى مجازاتهاى بيشترى در انتظارش باشد. مخصوصا براى زنان ماه رمضان مترادف است با فشارها و سختگيريهاى بيشتر از طرف حکومت. در ماه "مبارک" رمضان خانمها بايد بيشتر رعايت حجاب کنند، در ماه "مبارک" رمضان آرايش کردن گناه بزرگترى است و مجازات بيشترى دارد و الى آخر. حتى طبق خبرى که در يکى از وبلاگها آمده بود، ادارات دولتى زنان را نيم ساعت زودتر مرخص مى کنند که به وظايف "خانه دارى" خود برسند و بتوانند افطارى اعضاى ديگر خانواده اشان را تهيه نمايند. هر چه باشد، اکنون ماه "مبارک" رمضان است و زنان بايد بيشتر از ديگر مواقع به وظايف "شرعيشان" بپردازند. اما همانقدر که رژيم در اين ماه به حمله عليه مردم دست مى زند، مردم معترض ايران هم ياد گرفته اند که ضد حمله هاى خود را سازمان دهند و با سرپيچى از قوانين وضع شده توسط اين رژيم به مقابله با آن بپردازند. حالا که خوردن و نوشيدن هم تبديل به سلاحهاى مرگبار عليه اين رژيم شده اند، مردم آگاهانه سعى مى کنند، از آنها استفاده کنند. هرچقدر نيروهاى نهى از منکر رژيم بيشتر تلاش مى کنند مردم را از خوردن منع کنند، جوانان بيشتر تلاش دارند اينکار را در ملا عام انجام دهند و نشان دهند که نمى خواهند زيربار بروند. هر چقدر سران رژيم بيشتر عربده مى کشند و شاخه و شانه مى کشند، جوانان بيشتر به ريش آنها و اسلامشان مى خندند و آشکارا قوانين را زير پا مى گذارند. ايران روزبروز بيشتر به ميدان نبرد تبديل ميشود. مردم معترض در ابعاد ميليونى در برابر رژيم اسلامى صف بسته اند و از هر فرصتى براى نابودى اين رژيم استفاده مى کنند. جالب اين است که رژيمى که تا خرخره با توپ و تانک و مسلسل مسلح است، رژيمى که زندانهاى مخوف دارد و بساط اعدام و سنگسارش برپاست از اينکه مردم شادى کنند و برقصند و غذا بخورند بلرزه مى افتد و پايه هايش سست مى شوند.

سنگسار ممنوع

فقط ۲ هفته وقت داریم !
کمک کنید حاجیه را از سنگسار نجات دهیم ! نباید بگذاریم هیچ سنگسار دیگری در ایران صورت بگیرد . حاجیه اسماعیل وند در شهر جلفا در ایران به سنگسار محکوم شده است .قرار است به زودی این حکم اجرا شود فقط ۲ هفته برای نجات او وقت داریم . تصور کنید زندگی‌ زنی‌ را که اسیر دست جمهوری اسلامی است به خاطر یک رابطه جنسی‌ به سنگسار محکوم شده است. تصور کنید لحظات و ثانیه‌های زنی‌ را که قرار است ۲ هفته دیگر به وحشیانه‌ترین شکل زجر کشش کنند .الان این زن به چه فکر می‌کند به زندگیش به درد هایی که از کودکی تحمل کرده به اجبارش به ازدواج با کسی‌ که دوست نداشته به بی‌ حقوقی زن و قوانین متحجری که زندگیش را به این روز انداخته . به تحقیر روز مره در خیابان و خانه به مادرش به پدرش به دوستانش یا به روز و لحظه و ثانیه‌ای که او را در کفن فرو برده و به آخرین ایستگاه زندگیش میبرند .سال قبل جمهوری اسلامی را جمهوری اسلامی را مجبور کردند که سنگسار را متوقف کند . نباید دوباره اجازه داده میشد که دوباره به این عمل زشت ادامه دهد . باید حاجیه را نجات میدادیم و این عمل وحشیانه را به زور لغو میکردیم .افکار عمومی‌ دنیا نسبت به این موضوع حساس است . دنیا باید ببیند که مردم ایران جمهوری اسلامی را افسار زده است و دیگر اجازه سنگسار نمیدهد .مبارزه ما و پیروزی ما مشوّق مردم دنیا برای پایان دادن به سنگسار در همه این کره خاکی باید باشد .ما باید صدای مردم ایران را به گوش همه مردم دنیا برسانیم.                                   

۶ دی ۱۳۹۱

درد و دل‌ یک پسرک دست فروش

من پسرک دست فروشی هستم ، خواهرم سر چهار راه گل‌ میفروشد ، و من هم شیشه ماشین‌ها رو تمیز می‌کنم .پدر پیرم گاهی کارگری می‌کند و مادرم هم نظافت خانهٔ مردم را . رئیس جمهورم آحمدی نژاد به محل ما نیامد اما در سفری که به استان‌ها داشت گفت به فکر ما نیز هست . انتخابات را دوست دارم چون دا آن زمان پول خوبی‌ در میاورم پوستر پخش می‌کنم و عکس می‌چسبانم . نمیدانم کی‌ پولدار می‌شویم می‌گویند یارانه میدهند خوب است حداقل زمستانها دیگر نان خواهیم داشت . آخه زمستونها کم میتونیم کار کنیم پدرم که بیکار است نان هم ارزن نیست . برادر بزرگم گاهی به خانه سر میزند و لباسهایش که دیگر اندازه‌اش نیست را به من میدهد . خواهرم هم از لباس هایی که به مادرم از آنجایی که کار می‌کند میدهند میپوشد ، لباس‌های خواهرم نو و برای پولدرهاست حسودیم میشود می‌گویم مادر این بار خانه کسی‌ کار کن که پسر هم سنّ من داشته باشد من هم لباس‌های نو بپوشم . پیش مادرم میروم زانو‌هایش درد می‌کند می‌گویم مادر چرا دکتر نمی‌روی ؟ می‌گوید پسرم دکتر گران است ما پول نداریم ازش می‌پرسم مادر پس کی‌ ما پول در می‌شویم ولی‌ او سکوت می‌کند . به سراغ تلویزیون رفتم روشنش کردم اخبار است آقای آحمدی نژاد را نشان میدهد به گینه نو رفته آنجا یک کارخانه‌‌ آفتتاح کرده بد در لبنان هم که چند مدرسه ساخته به خواهر کوچگم می‌گویم که حتما آنها هم مثل ما پول ندارند اینرا اخبار می‌گوید خوب حتما درست می‌گوید اخبار که دروغ نمی‌گوید پس همه مثل ما فقیر هستند . یک دفعه یاد قولی‌ که پدرم به ما داده می‌افتم که قرار است فردا برای ما از آنجایی که کار می‌کند غذا گوشت دار بیاورد آخه چند روزی هست که در خانهٔ یک  پولدار کار می‌کند امشب می‌خواهم زود بخوابم که فردا کمی‌ بیشتر کار کنم شاید بتوانم پول دکتر مادرم را جور کنم تا دیگه زنو درد نگیره 

ایستاده مردن آرزوی من است

ما مردم درد کشیده‌ای هستیم ترسی‌ از کسی‌ نداریم همیشه آماده ایم . وظیفهٔ ما بیان حقایق و گرفتن حقمان است.سخنی که محمد ملکی‌ فعال پر سابقه ملی‌ مذهبی‌ در نامه‌ای که برای رهبر نوشته بود و خامنه ای خواسته بود که کناره‌گیری کند. آقای ملکی‌ اولین استاد دانشگاه بد از انقلاب بود . ایشان به دلیل مخالفت با دولت با داشتن ۸۲ سال سنّ و در زمانی‌ که در شرایط سخت بیماری به سر می‌برد زندانی شد و سال‌های زیادی رو در زندان سپری کرد . درد من نیست درد یک ملت است . درد ما همین است که در یک مدرسه بچه های گل مملکت، برشته و سوخته می شوند، درد ما زلزله زدگان هستند، یا اینکه به زودی چهلم ستار بهشتی (وبلاگ نویسی که در زندان کشته شد) است، من و امثال ما این درد ها را داریم و به همین دلیل می نویسیم و می گوییم و فکر می کنم این یک وظیفه است و بر هیچ کسی هم منت نداریم.

۴ دی ۱۳۹۱

صفیه غفوری در انتظار اعدام

                                                          
همه ما به نوعی شنیده‌ایم که سر بیگناه تا پای دار میرود ولی‌ بالای دار نمی‌رود . ولی‌ تا به حل آن چیزی که ما در ایران دیدیم این فقط یک صحبت است و بس چه بسا بی‌ گناهان زیادی داشته ایم که سرشان بالای دار هم رفته و یکی‌ از آنها صفیه غفوری است که این روز‌ها در انتظار اعدام می‌باشد . این زن بی‌ گناه در زمان بازداشت خود در جایی به نام لامه هفده بار از سمت ماموران مورد تجاوز قرار گرفته و همین عمل وحشیانه باعث سقط شدن جنین چهار ماهه این زن شده است . به طور خیلی‌ واضح این جنایت‌ها را میبینیم که چگونه شخصیت و عفت و آبروی یک زن را این رژیم به زیر پا میگذارد . و در این روز‌های سخت که صفیه در انتظار مرگ است کسی‌ چه می‌داند قاطعانه می‌توان گفت تا حالا هزاران بار مرده و زنده شده امیدواریم که مدافعین حقوق بشر چه در داخل و چه در خارج از کشور به موضوع و ابعاد گسترده و پیچیده این پرونده توجه کنند و اجازه ندهند که عدالت زیر پای تعدادی از مجریان قانون که تا کنون بی‌ عدالتی را پیشه خود کرده اند له‌ شود و باز هم ریشه تمام این بدبختیها را می‌توان در ازدواج‌های اجباری پیدا کرد زنی‌ که در سنّ شانزده سالگی باید به همسری مردی در بیاید که در انتخاب آن هیچ گونه نقشی‌ نداشته و حل باید بهترین روز‌های زندگیش را در سیاه چال‌های جمهوری اسلامی سپری کند تا روزی که طناب دار گردن نازک و ظریف او را نوازش کند     

...ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده،

ستار بهشتی را کشتند، وبلاگنویس آزادیخواه توانایی که همیشه سعی داشت واقعیات را ببیند و با شجاعتی مثال نزدنی که در مخالفت
با استبداد داشت . با شجاعت تمام هرگز خود را اسیر شخص یا سازمانی نکرد . آخر او نه اهل سازش با حکومت بود. و نه اهل گشتن با موج سواران . چه ساده در ایران انسان‌های مستقل و معترض را می‌کشند .آب از آب هم تکان نمیخورد . هنوز خون میر سیافی تن‌ بیجان ندا و سهراب‌ها و هاله‌ها از اعماق زمین ناله می‌کند .آنها برای ما نمردند با یادشان برای ما همیشه زنده هستن . اینبار نیز خانواده دیگری داغدار شده در کشوری که جان و مال و ناموس انسانها هیچ ارزشی ندارد و آنها را با کوچکترین مخالفتی و بیان حقیقت و خواستن حقشان می‌درند و می‌کشند و از هیچ نوع ستمی دریغ نمیکنند .جان رفته جوانان ما را چه کسی‌ میتواند دوباره بر گرداند و خون ریخته شده آنان را چه کسانی‌ جوابگو هستند ..........           

به محمد صدیق کبود وند ۳ سال چگونه گذشت

imageچه دردی دارد ۳ سال انتظار دیدن فرزند و همسر لحظه‌ها نمیگذارد وقتی‌ نمی‌دانی چه قرار است به سرت آید هر ساعت بودن در قفس برابراست با یک بار مردن و زنده شدن  . تو می‌جنگی برای آزادی .در جایی که واژه ای به نام آزادی معنا ندارد . در ایران اگر بر خلاف جهت پیش بروی سربنیست خواهی‌ شد . به ما یاد دادن که فقط ببینیم و بشنویم سر تعظیم فرود بیاریم اگر تابع سازمانی یا نهادی باشیم بر خلاف قانون اسلام پیش رفتیم و مجازات مرگ برایمان در نظر میگیرند آنان که بهتر از ما خوب را از بد تشخیص میدهند ما مردم ایران خودمان پشتیبان هم هستیم و خواهیم بود هر چه جنایات دولت علیه مردم بی‌ دفاع بیشتر باشد مردم بیشتر به یکدیگر نزیک خواهند شد محمد صدیق کبودوند، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر با قرار وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی به مرخصی اعزام شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد صدیق کبودوند زندانی سیاسی و فعال حقوق بشر که در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می‌شد، بعد از ظهر امروز با تودیع قرار وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی برای اولین بار به مرخصی اعزام شد.


    

۱ دی ۱۳۹۱

دوشنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۱۲


عکس هائی از پشتیبانی ایرانیان ساکن کشورهای مختلف با شمعهای روشن در حمایت ازفراخوان شاهزاده رضاپهلوی برای آزادی زندانیان سیاسی ایران .

ما خواهان آزادی زندانیان سیاسی در ایران هستیم .
تصاویری از حمایت هم میهنان ایرانی مقیم کشورهای مختلف جهان با شمعهای روشن در حمایت از فراخوان شاهزاده رضا پهلوی برای پشتیبانی از آزادی زندانیان سیاسی ایران .






آمریکا . لس آنجلس .


آلمــان فرانکفورت

انگلستان لنــدن


آمریکا لس آنجلس



هلنـــد


آمـریکا - مقابل کاخ سفید


سخنان ستار بهشتی قبل مرگ

ستار گمنام بود نگذاریم گمنام بره خون ندا وسهراب از خون ستار رنگینتر نیست نه.. مازیار و بابک وندا و سهراب نمردن خونشون هنوز تو این میهن جاریه .. تو تبر بزن تبردار..صانع و محمد ها.. و امروز هم ستار
ستار بهشتی وبلاگ نویس از بچه های فعال فیسبوک با اینکه بار سخت زندگی رو دوشش بود غیرتش قبول نکرد برای وطن ننویسه نگه درد ها رو فریاد نزنه نتونست همرنگ این جماعت شه اینقدر خلاف جریان شنا کرد تا...هیچ ادعایی هم نداشت به قول خودش هیچی مهم نبود ترس تهدید برای اطلاع رسانی اومده بود برای وطنش روز هفتم ابان روز کوروش بازداشت شد نگاه میکنم به نظراتش به کامنتش زیر لینکی در مورد کوروش گفت وای برما که از تمدن خود غافل شدیم... وای بر ما ستار که قهرمانان زنده خود را فراموش کردیم فریدون فرخ زاد راست میگفت این مردم قهرمان زنده قبول نیمکنن نظراتش رو میخونم یک بلاگر مستقل که تیغ انتقاد رو بر روی همه سیاسیون کشید و شاه و شاهزاده شیخ ومیر وسید براش فرقی نمیکرد او همونطور که در وبلاگش نوشت جان خود را فدای ایران کرد او ایستاده مرد... مصاحبه رهسا نیوز با خواهر ستار تمام وجودمو به اتیش کشید این چند سطر رو هم نمیدونم چه جوری کنار هم گذاشتمم دستم به نوشتن نمیره نمیتونم... وطن یعنی حس گریه آور چشای خیس و اشک آلود مادر..


«جدایی حکومت و دین»


سی و سه سال است در ایران گروهی که لباس ویژه «روحانیون» را بر تن دارند بر میهن ما حکومت می کنند. حاکمیت بر جامعه را حق خود می دانند و تعیین سیاست دولت و کشورداری را از امتیازهای ویژه «طبقه روحانی» می شناسند. این مردان که عبایی بلند و گشاد بر تن، دستاری سیاه یا سفید بر سر، نعلینی بر پا و ریشی انبوه دارند امتیاز بزرگ فرمان فرمایی بر کل جامعه و تمامی مردم را فقط با پشتوانه شکل ظاهری خود به دست نیاورده اند. اینان که خود را «روحانی» و سایر مردم را «جسمانی» می دانند با استناد به نظریه ها و اصولی چند، خود را طبقه برگزیده و تافته جدا بافته می دانند. این روحانیون می گویند، حکومت از آن خداست و تنها حکومت بر حق و پذیرفتنی حکومت الهی است. بر اساس این نظرهای حکم مانند، روحانیون اجرا کنندگان حکومت الهی و رهبران دین نمایندگان حکومت خدا هستند. بزرگترین رهبر دین در ایران امروز، جانشین پیامبر و امامان و در پایان نماینده زنده خداست. هوادارن این نظریه معتقد به «حکومت دین» هستند و در فرهنگ آنان «حکومت مردم» نمی تواند معنایی داشته باشد. به گواهی تاریخ ایران و به شهادت تاریخ بسیاری از ملت های دیگر، حکومت های دینی یکی از هراس انگیزترین، مرگبارترین و تبه کارترین حکومت های خودکامه بوده اند.

مضرات روزه در ماه رمضان


از قدیم گفته اند که روزه بگیر تا به یاد فقرا بیفتی و آن ها را بهتر درک کنی. هر چند که به نظر می رسد چنین چیزی به کل غلط است چون با روزه گرفتن نه تنها فرد به فکر افراد فقیر و گرسنه نمی افتد بلکه جامعه را به سوی اختلال و فقر می برد. اگر از یک فرد مذهبی بپرسید که روزه چرا در اسلام وجود دارد و فایده آن چیست، پاسخ خواهد داد که "آن را خدای تبارک و تعالی به ما دستور داده است و خدا داند، و چون خدا گفته است پس حتما خیری در آن است. اگر هم آن را انجام ندهیم آتش جهنمی با دمای فلان هزار درجه برای ما تدارک دیده شده است!" اگر هم از یک آخوند بپرسید پاسخ نسبتا مشابهی دریافت خواهید کرد ضمن آن که تلاش بی وقفه ای می کند تا آن را با دلایل علمی و البته در سطح خود برای شما ثابت کند.
آنچه که مسلم است این است که روزه از ابتدا تا انتها هیچ سودی برای بشریت نداشته و نخواهد داشت. تصور کنید که یک جامعه از صبح تا غروب هیچ چیز نخورند تا فرمان الهی را استجاب کنند. البته چنین اللهی با عطوفت انسانی باید ذهنیتش از یک بچه دبستانی هم کمتر باشد تا چنین فرمانی دهد تا ثابت کنند که بندگانش تحت فرمان او هستند، خدایی که ظاهرا آفریننده کهکشان ها و سیارات بی انتهاست و در عین حال به موجودات ذره بینی چون ما امر کند که اگر روزه نگیرید برای شما عقوبت سخت خواهد بود.
اجتماعی که در آن به دلیل خستگی و ناتوانی ناشی از روزه چند ساعت زورکی کار کند و سپس برای استراحت و افطار به خانه رود، جامعه ای سست با بازده کم خواهد بود. جامعه نیاز دارد که چرخ های اقتصادش بچرخد ولی چگونه چرخ های جامعه ای بچرخد زمانی که انسانی که روزه می گیرد و ذهنش به درستی کار نمی کند، چگونه یک محقق و مخترع و کاشف که برای راحتی و رفاه همنوعان خود تلاش می کند کارهای خود را برای چنین احکامی ولو یک روز عقب می اندازد؟ می شود گفت که در طول یک ماه غالبا چرخ های مملکت می خوابد تا البته الله راضی شود! آنگاه گمان نبرید که کفار چینی به شدت هرچه تمام تر در اوقاتی که امت مسلمان مشغول غلت زدن در رختخواب تا فرارسیدن افطار هستند، کار می کنند تا چرخ های ممکلت خود را بچرخانند، و جانماز و سجاده تا مهر و تسبیح چینی را به همین امت مسلمان بفروشند!

این روز‌ها به سعید عابدینی چگونه می‌گذرد ؟

سعید عابدینی یک کشیش ایرانی‌ آمریکایی می‌باشد که مدتی‌ است در یکی‌ از سفرهایش به ایران بازداشت شده است . آیا مسیحیت جرم است دلیل ترس دولت ایران از مسیحیت در چیست ؟
آیا پرستش خداوند جرم است . گناهکار کسی‌ است که به مردم بی‌ گناه ظلم کند و تیشه به ریشه آنان بزند .مسیحیت مذهب خشگ نیست مسیح آمد تا کلام خدا رو به مردم برساند آمد برای نجات نه برای محکوم کردن انسان .دولت اسلامی که هر لحظه در حال محکوم کردن مردمش می‌باشد باید هم مخالف مسیحیان باشد . یک مسیحی‌ درسی‌ که از کلام خدا می‌گیرد مخالف ظلم و ستم به دیگران می‌باشد بخشش و گذشت و نیکی‌ است که انسان را به درجه می‌رساند نه کشتن انسانها ترسو وحشت از یک کشیش برای چیست؟    
همسر و وکلای سعید عابدینی کشیش ایرانی‌-آمریکایی می‌گویند او در جریان سفری که «برای بازدید از خانواده و پیگیری تاسیس یک پرورشگاه» به ایران داشته است، از حدود سه ماه پیش بازداشت شده است .  

نیروهای حکومتی او را پس از ورود به ایران از مرز ترکیه، از اتوبوس پیاده کرده‌اند و گفته‌اند که باید برای فعالیت قبلی‌اش به عنوان یک رهبر مسیحی در ایران، مجازات شود.
او از ۵ مهر ماه امسال در زندان اوین در حبس بوده است و در حال حاضر منتظر برگزاری دادگاه خود است ...
                                                                                                                                                         

درد زندان یا رنج و بیماری



در زندان‌های ما زندانیان سیاسی زیادی هستن که درد و بیماری از بیماری رنج میبرند و در این شرایط أسفبار دست به اعتصاب غذا و دارو نیز زده اند نمی‌توانم چشمانم را به روی این همه دردی که هموطنم دارد ببندم گناه آنان چیست؟ خواستن حقشان کجای این جرم است اگر خداوندی که ما را آفرید به ما چشم و گوش و زبان داد حکمتی داشت که ببینیم و چشممون رو به روی ظلم و ستم نبندیم اگر گوش داد برای این که بشنویم و با فهمو درک خود خوب رو از بد تشخیص دهیم زبان داد که نظر و عقاید و خواستهٔ خودمون رو بیان کنیم ولی‌ متاسفانه جمهوری اسلامی چشم بندی بر چشمان ما بر چسبی بر لبان ما از ما می‌خواهد که ما هم کور باشیم و هم کرو لال . سخت که ببینی‌ و جوری وانمود کنی‌ که ندیدی . سرنوشت این اشخاص چه میشود ظلم به کارگری که برای دفاع از حقش اکنون نیز در زندان به سر میبرد برای دفاع از حقش با دست زدن به اعتصاب غذا و دارو تا پای مرگ هم پیش میرود .شهابی که خزانه‌دار سندیکای واحد است، روز ۲۲ خرداد سال ۸۹ دستگیر شده و محکومیتی ۶ ساله دریافت کرده است. وی به گفته خانواده‌اش از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد و امکان فلج شدن نیمی از بدن‌اش وجود دارد.
شهابی تاکنون در اعتراض به شرایط حبس و عدم درمان خود، بارها اعتصاب غذا کرده است. اتحادیه‌ها و سندیکاهای اروپایی با انتشار بیانیه خطاب به حکومت ایران، خواستار آزادی و رسیدگی به وضعیت شهابی شده‌اند. در اخرین اقدام، سندیکای سود (همبستگی) فرانسه، از شرایط شهابی و سایر فعالان کارگری ابراز نگرانی کرده است.

۳۰ آذر ۱۳۹۱

شب یلدا شب بی‌ انتها برای مادر




مادری که در غربت انتظار دیدار دوباره فرزند آزاده خود. با ستاره‌ها غزل می‌خواند . لحظه‌های بارانی چشمانش به پایان آمد و حسرت دیدار دخترش در قفس سوزان سینه مادر برای همیشه ماند. به گفته رضا خندان همسر این زندانی سیاسی شب یلدا برای مادر نسرین بی‌ انتها شد و حال این است که آیا به نسرین این اجازه داده میشود که در مراسم خاکسپاری مادر شرکت کند یا نه. و حالا فرزند باید برای مادر درون آن قفسی که برایش ساختن به سوگ مادر بشیند .
مردم ایران باید به همچین شیر زنی‌ افتخار کنند که در همچین شرایطی قرار دارد مثل یک کوه استوار است با دلی‌ پر از درد و به دور از فرزندان خویش نسرین ستوده واقعا ستودنیست زنده باد زنان ایران.

کیمیا هم یکی‌ دیگر از هزاران جوانی که در ایران حقش پایمال شد
سرکوب کردن استعداد‌های جوانان ما توسط دولت سالهاست که برای آنها مشکل ساز شده است و به هر نحوی از پیشرفت آنها جلوگیری می‌کند هر گونه مخالفتی با دولت مصادف است با سرکوب. از جوان‌ترین آنها که کیمیا می‌باشد شروع میشود تا میلیون‌ها جوان دیگر برخی از آنها به طور ناخواسته مجبور به ترک کشور میشوند و راهی‌ غربت فقط برای این که بتوانند از استعداد‌های خود استفاده کنند چرا که کاخ آرزوهای آنها در کشور ایران توسط عوامل دولتی فرو ریخته است دولت با کوچکترین پیشرفت جوانان در هر عرصه آی‌ همیشه احساس خطر کرده و سدی در راه آنها درست می‌کند و دیوارهای این سد را به قدری ضخیم و محکم می‌کند که تمام راه‌ها را به روی آنها ببندد ولی‌ غافل از این که جوانان ایران در بد ترین شرایط موجود باز هم از هر طریقی هم که شده این اجازه را نمیدهند که کسی‌ مانع از پیشرفتشان شود مخالفت دولت با جوانان فشار بر روی آنها را زیاد کرده چرا باید این گونه باشد در حالی‌ که دولت ایران باید این را برای خود افتخاری بداند که این چنین فرزندانی دارد که هر لحظه باعث سربلندی مملکته خود میباشند ولی‌ افسوس کجاست آن چشم‌های بینا یا گوش‌های شنوا که ببینند و بشنوند متاسفانه دولت ایران فقط از طریق زور و بازو خود برای ریشه کن کردن ملت خود استفاده میکنند و میلیون‌ها جوان را از کشور فراری داده‌اند






 

۲۷ آذر ۱۳۹۱

اعدام ممنوع
ترجیحا" زمانی‌ که جوانی مرتکب اشتباهی‌ میشود یک اصطلاحی هست که میگن جوونی‌ کرده شما گذشت کن اگر کلمهٔ گذشتو بخشش رو همهٔ ما به خوبی‌ درک کنیم و با اون اشنا باشیم هرگز به فکر انتقام جویی از کسانی‌ که به ما بدی کردن نیستیم عدم هم نوعی انتقامجویی هست در ایران بسیار زیاد کاربرد دارد همهٔ ما مخالف اعدام هستیم به خصوص اعدام نوجوانان زیر ۱۸ سال .
بهنود هم یکی‌ از همان نوجوانانی بود که ناخواسته مرتکب قتل شد می‌گویند پسرها به مادرشان خیلی وابسته هستند و با آنها درد‌ دل‌ میکنند ولی‌ گناه بهنود چه بود که مادر نداشت چه کسی‌ غمخوار این نوجوان بود جز پدر دلشکسته او. بهنود را جمهوری اسلامی بر خلاف قوانین شرع و انسانی‌ از سوی دادگاه غذایی به اعدام محکوم کرد در صورتی‌ که این نوجوان کمتر از ۱۷ سال داشت اعتراض بسیاری از مردم جهان را در بر داشت به گفته وکیل او بهنود را ۵ بار کشتن این نوجوان را چند مرتبه تا پای چوبهٔ در بردن و با تلاش وکیلش این حکم به تعویق افتاد تا این که بار پنجم تمامی عوامل زندان با خاموش کردن گوشی‌های خود این حکم را به اجرا در آوردند دولت ایران حتی به اعتراض اتحادیه اروپا که ۶ بار اعتراضش را اعلام کرده بود هم هیچ گونه توجهی‌ نکرد امید داریم که روزی برسد که شاهد اینچنین اتفاقات تلخ نباشیم ......
۱۴ سال بی‌ خبری از فرزند
واقعا این چه حکایتی است که در کشور ایران سالهاست که وجود دارد و هیچ کس تا به حل جوابگوی آن نبوده سرنوشت را چه کسی‌ یا بهتر بگویم چه کسانی‌ رقم میزنند در این سی‌‌ چند سالی‌ که انقلاب شده انسانهای زیادی سرنوشتشان به دست حکومت اسلامی رقم خورده زندانیان سیاسی که به طور مرموزی بد از ورودشان به آن قفسی که اسمش اوین می‌باشد ناپدید شدند به طوری که انگار هیچ وقت همچین کسانی‌ وجود خارجی‌ نداشته‌اند تکلیف چیست جواب خانواده‌ها را چه کسی‌ پاسخگو است مادری که سالهاست چشم انتظار فرزندش مانده و هنوز امید به برگشت فرزند دارد
سعید زینالی یکی‌ از همین افراد می‌باشد دانشجویی که در ساله ۷۸ بد از حوادث کوی دانشگاه توسط ماموران دولت بازداشت شده و به گفته خانواده‌اش قرار بوده فقط یه بازجویی ساده از او شود و آزاد گردد و اینک ۱۴ سال است که هنوز خانواده سعید چشم انتظار فرزندشان هستن و تنها جوابی‌ که از دستگاه قضایی دریافت کرده‌اند این بوده که آنها اصلا شخصی‌ به این نام را نمی‌شناسند و هیچ کس جواب درستی‌ نمیدهد به این مادری سالها با خون دل‌ خوردن فرزندش را به این سنّ رسانده مادری که جونیش را به پای فرزندش ریخته تا ثمرهٔ زندگیش باشد .  
                                                        
نسل جالبی هستیم !در دنیای مجازی همگی شاعریم یا فیلسوف یا روشنفکر ،از تمدن هزاران ساله صحبت میکنیم دلمان برای کودکی در سومالی میسوزد از نبود آزادی و حقوق زنان حرف میزنیم خلاصه آدمهای خوبی هستیم ...! ولی در دنیای حقیقی منتظر میمانیم که یکی مقابل چشمانمان دیگری را (فرقی نمیکند خودش را یا حقش را !) بکشد...ما هم فیلم بگیریم و برایش در دنیای مجازی دل بسوزانیم و از
حقش دفاع کنیم                                    
Photo: ‎مردم ایران فقیر می شوند و راه حل رﮊیم، شکنجه و اعدام 

در 23 آبان 91، به گزارش موکریان، جمعی از کشاورزان شهرهای مهاباد، اشنويه و پيرانشهر در اعتراض به عدم تحويل قند و تفاله خشک در ازای تحويل چغندر قند از طرف مسئولين کارخانه قند پيرانشهر، دست به تجمع زدند.

◀در 23 آبان 91، به گزارش " فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران" 8 زندانی که اکثر آنها از زندانيان ندامتگاه کرج بودند و از روز يکشنبه در سلولها انفرادی بند 5 زندان گوهردشت در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می بردند اعدام شدند. در ميان اعدام شدگان امروز يکی از پاسدارهای بندها که در زندان گوهردشت و قزل حصار کرج کار می کرد، دیده  می شود.

◀در 23 آبان 91، به گزارش ایلنا، کارگران نساجی مازندران در مقابل مجلس تجمع کردند. آنها با در دست گرفتن پلاکاردهايی مبنی بر اينکه مسوولان شما را به خدا بعد از 27 ماه بی حقوقی و دربدری به داد ما واماندگان نساجی مازندران برسيد‌ اعتراض خود را به نمايندگان مجلس اعلام کردند.

◀در 23 آبان 91، به گزارش سلامت نیوز،  نيروی انتظامی به 60 بيمارستان به دليل داشتن كاركنان و پرستاران بد حجاب و كراواتی اخطار دادند. 

◀در 23 آبان 91، به گزارش ایلنا،  بيش از ۴۰۰ راننده بونکر در کارخانه سيمان بجنورد طی دو هفته جاری در اعتراض به عدم افزايش کرايه حمل سيمان، به اعتراض صنفی اقدام کرده و دست از کار کشيده‌اند.

◀در 24 آبان 91، به گزارش هرانا، يک جوان بنام حسين بهمنی طالب در زندان رجايی شهر کرج اعدام شد. وی  متولد ۱۳۶۷ بود و به اتهام قتل در نزاع خيابانی به مرگ محکوم شده بود.

◀در 24 آبان 91، به گزارش ایسنا، در ادامه سخت گيری ها و اِعمال محدوديت ها برای جوانان، فرمانده انتظامی شهرستان کاشمر از دستگيري‌هاي تعدادی از دانشجويان در اين شهر خبر داد.

◀در 24 آبان 91، به گزارش ایلنا، کارگران کارخانه نورد لوله صفا در اعتراض به عدم پرداخت دستمزد‌هايشان بطور يکپارچه‌ای دست به اعتصاب زدند. اين اعتصاب از صبح روز دوشنبه از يکی از سالنهای اين کارخانه آغاز شد و روز سه شنبه بقيه کارگران نيز به اعتصاب پيوستند.

◀در 24  آبان 91، به گزارش ایلنا، تجمع اعتراضی کارگران نساجی مازندران در مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی با اضافه شدن گروه جديدی از کارگران اين کارخانه به جمع تجمع کنندگان وارد دومين روز متوالی شد.

  کارگران تجمع کننده همچنان بر خواسته‌های قبلی خود مبنی بر بازپسگيری کارخانه از سرمايه گذار خارجی و بازگشايی آن زير نظر مديران دولتي، پرداخت ۲۷ ماه مطالبات معوقه ۸۰۰ کارگر باقيمانده، پرداخت سنوات کارگران بازنشسته و همچنين روشن شدن وضعيت سوابق بيمه‌ای خود تاکيد کردند.

◀در 24 آبان 91،به گزارش کلمه، روز يکشنبه يکی از کارگران کارخانه لوله صفا به نام حسين کابوسی در اقدامی انفرادی در ورودی کارخانه را بست و با ايستادن در مقابل آن مانع ورود و خروج کاميون‌ها به کارخانه شد. اين کارگر از کار خود اخراج شده بود و کارفرما مطالباتش را پرداخت نکرده است.

◀24آبان 91، ستار بهشتي، وبلاگ نويس منتقد حکومت با شکنجه، به شهادت رسید. سرتيپ رادان  سه شنبه ۲۳ آبان با تاکيد بر اينکه در اين ارتباط تيمی تشکيل شده تا ابعاد مختلف ماجرا بررسی شود افزود: "مردم ايران مطمئن باشند که با دقت موضوع رسيدگی شده و اگر قصوری صورت گرفته باشد با متخلفان برخورد قاطع خواهد شد."

    عباس جعفری دولت آبادي، دادستان تهران امروز اعلام کرد که روز گذشته چند نفر به اتهام دست داشتن در اين واقعه دستگير شده‌اند...دادستان تهران اظهار اميدواری کرد که "تا ۱۰ روز آينده" با کامل شدن تحقيقات اطلاعات بيشتری منتشر شود.

    محمد دهقان، عضو هيات رئيسه مجلس، در خصوص مرگ ستار بهشتی گفته است: "اگر با ماموران و قضات متخلف در ماجرای کهريزک در سال ۸۸ برخورد می شد، امروز شاهد اين اتفاق تلخ نبوديم."

       41 زندانی سياسی بند ۳۵۰ اوين در شهادتنامه خود از وی نقل کرده اند. آنها همچنين آورده اند: ”زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرايط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمي، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آويزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هايی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی ديده می شد.“

◀در 25 آبان 91، به گزارش باشگاه خبرنگاران، مطابق آمار وزارت بهداشت، سالانه بيش از ۴ هزار نفر در کشور بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند. اين آمار را رشيدی مدير عامل شرکت کنترل کيفيت هوای شهر تهران ارائه کرد و افزود: متاسفانه در کشور ما خصوصاً در کلان شهر تهران کلکسيونی از آلاينده ها وجود دارند که طبق آمار جهانی سالانه ۸ ميليارد دلار به خاطر وجود اين آلاينده ها به کشور خسارت وارد می شود.

◀در 26 آبان 91، به گزارش « فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران » زندانی سياسی ارژنگ داودی پس از ۱۳۴روز شکنجه های جسمی و روحی در سلولهای انفرادی بدون داشتن حق ملاقات، تماس تلفنی با خانواده اش و حتی محروم بودن از ديدن نور خورشيد به زندان بندر عباس تبعيد نگرديد.

◀در 27 آبان 91، به گزارش صدای آلمان، پرستو فروهر به دويچه وله گفت، در بدو ورود به تهران گذرنامه او را در فرودگاه توقيف کرده‌اند. فرزند داريوش و پروانه فروهر افزود، برخلاف ۸ سال گذشته تا کنون ممنوعيت برگزاری مراسم سالگرد پدر و مادرش را به او ابلاغ نکرده‌اند.

◀در 27 آبان 91، به گزارش موکريان، دو نفر از زندانيان زندان مرکزی اروميه، به دستور مراجع قضايی در محوطه اين زندان به دار آويخته شدند. اتهام افراد اعدام شده که حدود 3 سال را در زندان سپری کرده بودند از سوی مراجع قضايي، جرائم مربوط به مواد مخدر عنوان شده است.

◀در 28 آبان 91، به گزارش موکریان، پس از انتقال چند روز پیش ده تن از زندانیان محکوم به اعدام سنندجی زندان رجایی شهر به زندان قزلحصار، تعدادی از خانواده های این زندانیان با حضور در مقابل ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج، خواستار لغو محکومیت فرزندان خود شدند.

◀در 29 آبان 91، به گزارش مجذوبان نور، خبرنگار روزنامه شرق آقای علیرضا روشن برای تحمل حکم یک سال حبس خود که به اتهام اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی (ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی) در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت قاضی پیرعباسی به آن محکوم و در شعبه ۵۴ تجدید نظر دادگاه انقلاب نیز تائید شد، روانه زندان اوین شد. گفتنی است این اتهام به دلیل همکاری وی با سایت خبری مجذوبان نور به وی منتسب شده است.

◀بیانیه هفت زندانی سیاسی بند زنان اوین، اعتراض به خشونت و شکنجه جسمی و روانی در زندان ها: هفت زندانی سیاسی زن در بیانیه ای که درباره مرگ ستار بهشتی و نیز ابراز نگرانی نسبت به سلامت نسرین ستوده نوشتند خاطرنشان کرده اند: بدیهی است در کشوری که عاملان و آمران جنایت کهریزک بی‌آنکه مورد محاکمه قرار گیرند به مقام و منصبی جدید می‌رسند تکرار چنین فجایعی چندان دور از ذهن نیست.

    به گزارش کلمه، بانوان محبوس در بند زنان زندان اوین در بخشی از بیانیه خود تصریح کرده اند: برخورد‌ها با زندانیان بند ۳۵۰ نشان دهنده فقدان تفکر، عزم و برنامه نظام مند و ریشه‌ای برای مقابله با عوامل وقوع این جنایت است و ما را درباره وضعیت سایر زندانیان و از جمله هم بندیمان نسرین ستوده نگران می‌کند. نسرین ستوده بیش از دو هفته است که به بند ۲۰۹ منتقل شده و در اعتصاب غذا به سر می‌برد.

  امضا کنندگان بیانیه عبارتند از: امضا کنندگان: فائزه هاشمی، نازنین دیهیمی، ژیلا بنی یعقوب، حکیمه شکری، ژیلا کرم‌زاده مکوندی، شیوا نظر آهاری و بهاره هدایت

◀در 30 آبان 91، به گزارش ندای سبز آزادی، حسین فلاح از فعالان سازمان های غیردولتی روز دوشنبه در قزوین بازداشت شد.این فعال سازمانهای غیر دولتی پس از احضار به ستاد خبری وزارت اطلاعات در قزوین بازداشت شده است.

◀در 31 آبان 91، به گزارش ندای سبز آزادی، نسرین ستوده که طی ماه گذشته در اعتصاب غذا به سر می برد، بشدت لاغر شده هنوز بر ادامه این اعتصاب تاکید دارد. وی که هفته گذشته را در بند اطلاعات در سلول انفرادی بود، حاضر به شکستن اعتصاب غذای خود نشده و گفته است که "من نمي‌توانم اينجا بنشينم و دست رو دست بگذارم تا اينها هركاري دلشان مي‌خواهد با بچه‌ من و خانواده‌ام بكنند."

◀در 1 آذر 91، به گزارش سحام نیوز، منابع خبری سحام نیوز از اوین گزارش داده اند که پزشک پرونده شهید ستار بهشتی، بازداشت شده است. این پزشک بازداشت و به بند ۲۰۹ منتقل و پس از چند روز آزاد می شود. علت بازداشت این پزشک زندان اوین، صدور تاییدیه در خصوص وجود آثار شکنجه و ضرب و شتم بر بدن ستار بهشتی بوده است.

◀در 2 آذر 91، به گزارش دویچه وله، پرستو فروهر می‌گوید در چهاردهمین سالگرد قتل پدر و مادرش، داریوش و پروانه فروهر، ماموران امنیتی با بستن کوچه‌ای که منزل مسکونی آنها در آن واقع است، از ورود افراد به داخل خانه جلوگیری کرده‌اند.

◀در 2 آذر 91، به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، سید هادی دانشیار فعال کارگری اهل شیراز طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب شیراز به اتهام تبلیغ و تبانی علیه نظام،  به نفع گروههای ضد نظام و شرکت در تجمعات غیرقانونی در شیراز به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده است و گفته شده که متهم ظرف مدت بیست روز می تواند با حضور در دادگاه انقلاب این شهر به حکم صادره اعتراض نماید. 

◀در 2 آذر 91،به گزارش هرانا، ماموران امنیتی بدون اعلان قبلی به منزل مهندس رضا کرمانی هجوم بردند و ۱۰ تن از اعضای حزب پان ایرانیست را بازداشت کردند.

    اسامی هشت تن از افراد بازداشت شده به این شرح است: حجت کلاشی، هومن اسکندری، فرهاد باغبانی، اوژن اکبری، حسین شهریاری، کسرا علاسوند، علیرضا سلیمانی و جاوید. از محل نگهداری ایشان و دلایل بازداشت اطلاعی در دست نیست.

◀در 3 آذر 91، به گزارش فارس، مدیرکل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی وزارت ارشاد از شکایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از روزنامه مغرب خبر داد.

    پدارم‌ پاک‌آیین گفت: روزنامه مغرب تا کنون تخلفات زیادی داشته که یکی از آنها درج کاریکاتور امروز( که تصویر احمدی نژاد را کشیده است )در صفحه نخست این روزنامه است.

◀در 3 آذر 91، به گزارش رادیو فرانسه، پارلمان اروپا روز پنجشنبه گذشته با تصویب قطعنامه ای از نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران انتقاد کرد و از این کشور خواست تمام زندانیان سیاسی را آزاد کند.

    نمایندگان پارلمان اروپا در استراسبورگ در این قطعنامه نگرانی شدید خود از "وخیم شدن وضعیت حقوق بشر" و " افزایش شمار زندانیان سیاسی و عقیدتی" در ایران را ابراز کردند.

◀در 3 آذر 91، به گزارش کمپین بین اللملی حقوق بشر در ایران، یک منبع نزدیک به خانواده ستار بهشتی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت علیرغم قول پیگیری مسوولان برای معرفی افرادی که در جریان بازجویی این وب لاگ نویس موجب مرگ او شده اند، چند روز پس از دفن ستار ماموران امنیتی مادر او را به دفترخانه ای برده اند و از آنها رضایت کتبی گرفته اند. وی به کمپین گفت: «می خواهند بازجویان را با این کار و همچنین اعلامیه پزشکی قانونی از مجازات رهایی بخشند‎


۲۶ آذر ۱۳۹۱

مشکل یکی دوتا نیست ...!
 
 
 
 



استعفاء چیست ؟ استعفاء واژه ناشناخته ای ایست  که هیچ یک از دولتمردان ما با آن آشنایی ندارند وتا کنون  در کادر دولتی جمهوری اسلامی ایران  هیچ کاربردی نداشته است .
  •  رسم بر این است که با رشوه دادن می توانند بر پشت میز ریاست  بنشینند  و همینطور به خیال خودشان مملکت را به بهترین شکل ممکن اداره کنند غافل از اینکه پایه های پوسیده دولت و عمل کرد اشتباه آنها روز به روز مشکلات بزرگتری را برای مردم بی گناه در بر دارد .
عصر ایران؛ سعید شمس – آتش سوزی در مدرسه ابتدایی روستای "شین آباد" استان آذربایجان غربی باعث کشته شدن یک نفر و بیش از 30 زخمی در میان دانش آموزان دختر شد. به دنبال این حادثه حمیدرضا حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش با تاخیر و به صورت طعنه آمیز، عذرخواهی کرد و در عین برخی تقاضاها برای استعفا را نپذیرفت.
  • چه کسی دلش میسوزد به حال آن فرشته پاک و بی گناهی که در اثر بی احتیاطی مسولان دچار سانحه آتش سوزی میشودو در سینه خاک فرو میرود .



*تا کی اشتباه پشت اشتباه*





نیروی انتظامی له یا علیه ملت

مامور و سرباز نیروی انتظامی با باطوم یک جوان ایرانی‌ را کتک زده و سپس به داخل صندوق عقب ماشینشان انداخته و با خود میبرند این فیلم در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۹۱ ضبط شده





ضبط شده



۲۵ آذر ۱۳۹۱

جرم: مادر ستار بهشتی‌ بودن


نام : گوهر عشقی، جرم: مادر ستار بهشتی‌ بودن نام : گوهر عشقی، جرم: مادر ستار بهشتی‌ بودن 

وبلاگ نویس را می‌کشند و مادرش را میزنند این است سرزمین امام زمان 

اين سربازان امام زمان از چه مي ترسند. از گريه مادرپيري براي فرزندش بيمناكندبه خدا سربازان يزيد هم اينگونه نكردندآيا مي دانيد كه اولين مجلس عزاداري براي  حسين را خود يزيد ترتيب داد. و آن را برهم نزد علي رغم اينكه  زينب هر آنچه لازم بود گفتاو  سربازانش كاري نكردند.

اینهم از مردم سلحشور ایران آدم شرمش میشه برای آزادی خودشون هم منتظر کشورهای خارجی نشستند

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من



وبلاگ نویس را می‌کشند و مادرش را میزنند آیا این است سرزمین امام زمان، اين سربازان امام زمان از چه مي ترسند. از گريه مادر پيري براي فرزندش بيمناكند به خدا قسم که سربازان يزيد هم اينگونه نكردند.
آيا مي دانيد كه اولين مجلس عزاداري براي حسين را خود يزيد ترتيب داد و آن را برهم نزد علي رغم اينكه زينب هر آنچه لازم بود گفت و سربازانش كاري نكردند.
...
اینهم از مردم سلحشور ایران آدم شرمش میشه، برای آزادی خودشون هم منتظر کشورهای خارجی نشستند.

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من

سایه مرگ بر اقلیتها






ما انسانیم حق زندگی‌ داریم چیزی که متعلق به ماست حقی‌ که خدوند ما به ما داده، مگر این طور نیست که تمام ادیان سرچشمهٔ حیات و پشتیبان خود را از خدا می‌دانند پس چرا شیعه در ایران در کشور من حتی از گفتن نامه مسیح هم هراس دارد .جمهوری اسلامی در ایران چنان عرصه را بر فعالین مذهبی‌ تنگ کرده که چاره‌ای جز زیرزمینی شدن کلیساها و یا پا به فرار گذاشتن از ایران برای اینکه جان سالم به در ببرند باقی‌ نگذاشته درد آورترینش این است که به آنها اتهام جاسوسی و مرتد یا به نوعی کافر بودن هم می‌خورد و همین دلایل کافی‌ است برای اعدام زندانیهای عقیدتی ما، بدترین و رنج آور‌ترین آن این است که افراد ایماندار به صورت اجباری و ناخواسته پا به فرار گذشته و ترک دیار کرده و در غربت با هزاران مشکل دیگر روبرو میشوند تنها به این دلیل که میخواهند با خدا طور دیگری ارتباط داشته باشند. کشیش ندرخانی یکی از نمونه های بارز است که سالها رنج و دردِ شکنجه و روزانه کابوس اعدام را متحمل گردید، نه ندرخانی بلکه هزاران انسان بیگناه هستند که به شیوه های مختلف مورد اذیت و آزار رژیم جمهوری اسلامی واقع می شوند.
قبرهای ناشناخته و مجهول الهویه، تصادفات ساختگی، زندانهای خارج از زیر مجموعه سازمان زندانها، و گمشدگان شیوه های رایج حذف افراد توسط جمهوری اسلامی است.

تلاش جمهوری اسلامی برای سرکوب جنبش زنان




زن مساوی است با مرد موضوعی است که زنان کشور من سالهاست با شجاعت برای به دست آوردن آن مبارزه میکنند و این شجاعت را زمانی‌ پیدا کردند که به ارزش واقعی خود دست پیدا کردند و یک تنه می‌جنگند و در این راه افراد زیادی جان خود را از دست دادند مانند ندا آغاسلطان، زهرا کاظمی و زهرا بهرامی و و و ....... و یا تعدادی از آنها مثل خانم نسرین‌ ستوده شیوا نظر آهاری نرگس محمدی که در اسارت هستند توسط حکومت مهر سکوت بر لبانشان زده شده است آنهایی هم که کشته شدن رفتن در راه آزادی و با خون سرخشان ثابت کردن که تا پای مرگ هستند تا به حقشان برساند حقی‌ که سالیانه سال است از آنان گرفته شده . و با این عملشان نشان دادند که دیگر کنج نشین خانه نیستن حق زندگی‌ اجتماعی دارند و با این عمل خود را پر رنگ تر از زنان دیگر در جهان نشان دادند بر همین اساس و پایه‌ای که خود دولت آنرا بنا نهاده به بهانه اسلامی تر کردن دانشگاه و جلوگیری از برخورد و تماس بین دختر و پسر بیش از هفتاد رشتهٔ تحصیلی‌ را برای دختران ممنوع اعلام کرد.

انتقال مادر ستار بهشتی به بیمارستان


سحام نیوز : سحام نیوز: ظهر امروز مادر ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که در زندان فتا به قتل رسید؛ به بیمارستان منتقل شد.

به گزارش خبرنگار سحام، روز گذشته و پس از انجام مراسم چهلم ستار، ماموران با حمله به خانواده ستار بهشتی، اقدام به دستگیری برادران و ضرب و شتم مادر و خواهر وی می کنند.
بنا به گزارشی که سحام روز گذشته منتشر کرده بود، برادر ستار هنگامی که قصد سوار شدن در خودرو را داشته توسط ماموران دستگیر گردیده بود. در پی این اقدام ماموران؛ برادر، خواهر و مادر سالخورده ستار برای آزادی وی تلاش می کنند که با ضرب و شتم شدید ماموران روبرو می شوند. به طوری که مادر ستار از ناحیه پا، کتف و سر دچار آسیب دیدگی می شود.

ماموران همچنین سحر بهشتی، خواهر ستار را مورد ضرب و شتم قرار داده و چادر و روسری وی را از سرش می کشند.

همچنین فردی از اهالی همان محله که قصد پادرمیانی برای آزادی رحیم، برادر ستار را داشته نیز دستگیر می شود.

علت دستگیری رحیم مشخص نبوده اما گویا تنها ماموران قصد داشتند فضای پس از مراسم را متشنج کنند. نهایتا با ضبط گوشی تلفن همراه رحیم و برادرش، آنان را آزاد کردند.

خبرنگار سحام گزارش داده که در پی این اقدام ماموران و ایجاد فشار و شوک روانی و همچنین شرایط جسمی مادر ستار؛ حوالی ظهر حال خانم عشقی بد شده و خانواده وی، او را سریعا به بیمارستان منتقل نموده و زیر نظر پزشک اورژانس قرار می گیرد.

متاسفانه روز گذشته خبرنگار سحام از عدم توان جسمی مادر ستار برای مصاحبه پس از ضرب و شتم توسط ماموران؛ خبر داده بود. گوهر عشقی تنها به این سخن بسنده کرده بود که “تمام بدنم کوفته است و نای حرف زدن ندارم”.
که می‌داند چه دردی دارد داغ فرزند مادری که با هزاران خون دل‌ بچه را بزرگ می‌کند غافل از این که برای سرنوشتش کسان دیگری تصمیم گیری میکنند که او حق زندگی‌ دارد یا نه

حدود ۴۵ هزار ایرانی در ۳ سال به ۴۴ کشور پناهنده شده‌اند


دیده‌بان حقوق بشر در گزارش جدید خود از افزایش سرکوب فعالان مدنی در ایران شکایت کرده است. این سازمان می‌گوید، از انتخابات سال ۱۳۸۸ تا کنون موج فرار از ایران و تلاش برای اخذ پناهندگی دائما در حال افزایش است.

سازمان بین‌المللی دیده‌بان حقوق بشر در گزارش منتشره در روز جمعه (۲۴ آذر/ ۱۴ دسامبر) نوشت، جامعه فعالان مدنی ایران در سه سال گذشته به عرصه‌ای برای "کمپین سرکوب" تبدیل شده است.

به نوشته این سازمان حقوق بشری، شدت گرفتن تهاجم به فعالان مدنی و سیاسی به قیمت کشته و دستگیر شدن برخی و افزایش موجی از فرار به خارج از کشور تمام شده است.

در این گزارش ۶۰ صفحه‌ای که عنوان آن "چرا آن‌ها رفتند: روایت فعالان ایرانی در تبعید" است دولت ایران متهم شده که از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به بعد فشار بر مخالفان سیاسی، فعالان حقوق بشر، خبرنگاران و حتی وکلا را بیشتر کرده است.

رویترز در این باره نوشته است:«جمهوری اسلامی ایران اتهام‌نقض حقوق بشر را نمی‌پذیرد و می‌گوید، غرب با عنوان کردن این اتهام در پی منافع سیاسی است. ایران می‌گوید، دستگیرشدگان این عرصه در پی "براندازی نرم" بوده‌اند و علیه امنیت ملی اقدام کرده‌اند.»

۲۲ آذر ۱۳۹۱

نسرین ستوده: دلواپس نگرانی هایتان بودم

نسرین ستوده بعد از چهل و نه روز اعتصاب غذا سرانجام به این اعتصاب پایان داد و در نامه ای از مردم تشکر کرده است.

در اعتراض به مجازات‌هاي خانوادگي كه مجازات خانواده‌ي من نيز يكي از نمونه‌هاي آن بوده است، دست به اعتصاب غدا زدم. اميدم به آن است كه مجازات‌هاي خانوادگي از سياست‌هاي تهديد و فشار حذف گردد. بار ديگر از همه‌ي اشخاصي كه در اين راه با همدلي‌هاي مداوم خود، مرا تنها نگذاشتند مراتب سپاس و قدرداني صميمانه‌ي خود را تقديم مي‌نمايم و اطمينان خود را از نتيجه‌ي راهي كه به عدالت و قانون و دموكراسي ختم مي‌شود، اعلام مي‌دارم

۲۱ آذر ۱۳۹۱

جان کودکان بيمار در خطر است، بيانيه انجمن حمايت از حقوق کودکان در باره مشکلات کودکان بيمار


همانگونه که اطلاع دارید تحریم‌های ماه‌های اخیر و همینطور کمیاب و حتی نایاب شدن برخی‌ از اقلام مهم دارویی باعث به خطر افتادن بسیاری  از هموطنان بیمار ما شده و از طرف دیگر هزینه‌های بیمارستانی افزایش سرسام آوری داشته است ما شدیدا نگران فرزندان خانوادهائی که شرایط مالیه مناسبی ندارند هستیم‌ای فرزندم تو به کدامین گناه این درد را تحمل میکنی‌ و با قلب پاکت آنرا لمس میکنی‌

دخترکم به گریه تو می خندند